آخرین مطالب
امکانات وب
ای که چشمت چون بهار و خنده ات اردی بهشتروز خِلقَت، اّحسنُ الخالق تورا چون گل سِرشت آن قدر زیبا رقم زد چهره ماه تو راکآسمانِ شب به پیشِ چشمهایت گشت زشت
بس که گل کرده است باغِ شعله در چشمان توگوئیا خورشید را از بذرِ چشمانِ تو کشت
تا تو می خندی قیامت می شود در خاطرمبر سرم آوار می گردد بنای سرنوشت
کاش می شد داستان زندگی را لحظه ایدر کنار باغِ لبخند شما از سر، نوشت
گر برای لحظه ای تقدیر ، بی تو ماندن مجنون توام عشق...
غروب که می شود
دلت می خواهد چمدان تنهایی ات را برداری
و همه خاطره هایت را
و کوچ کنی
به جزیره ای دور دست
آنجا که حتی
پرنده های مهاجر
در آن عاشقی نکرده باشند
دلت می خواهد بروی
آنقدر دور
که دلت برای خودت تنگ شود
و ساز شکسته ات را کوک کنی
و غمگین ترین نغمه ها را
به زخمه ای غریبانه
بگریانی.
دلت می خواهد چمدان تنهایی ات را برداری
و همه خاطره هایت را
و کوچ کنی
به جزیره ای دور دست
آنجا که حتی
پرنده های مهاجر
در آن عاشقی نکرده باشند
دلت می خواهد بروی
آنقدر دور
که دلت برای خودت تنگ شود
و ساز شکسته ات را کوک کنی
و غمگین ترین نغمه ها را
به زخمه ای غریبانه
بگریانی.
جواد مهربان
yeklahzedarkenardelambishtarbman@
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت 10:40 توسط دکتر جواد مهربان |
مجنون توام عشق...ما را در سایت مجنون توام عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 165 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 18:47
از نگاه تو غزل در تب و تاب افتاده استمثل یک بره که در چنگ عقاب افتاده است
مثل آن کوخ نشینی که دقیقاً شب عید سیل جاری شده؛ در خانه اش آب افتاده است
یا چو آن طفل یتیمی که به یاد پدرش گریه سر داده و آشفته به خواب افتاده است
همه چون ذره به معراجِ نگاهت رفتندتا ز خورشیدِ رُخت بندِ نقاب افتاده است
همه سرگشته و مدهوش و غزلخوان شده اندتا که در جنگلِ گیسوی تو تاب افتاده است
نفست، لطفِ بهارست که بر هر که و مجنون توام عشق...
ساده نبود بلکه پر از استعاره بودهر بیت چشم تو پر ایما اشاره بود
مثل کویر ساکت و بی ادعا ولیچون آسمانِ شب نگهت پر ستاره بود
تا دیدم آن هلال دو ابروی دلکشتپژواک ربنای دلم بر مناره بود
می ترسم از هجوم شهاب خیال توچون آینه که وحشتش از سنگ خاره بود
یوسف اگر ز پشت شده پاره جامه اشاز عشق تو تمام تنم پاره پاره بود
تقصیر تو نبود اگر دست دل برید نارنج عشق و وسوسه های دوباره بود
چشم انتظار منجی عشقت نشسته ام مجنون توام عشق...
ما را در سایت مجنون توام عشق دنبال می کنید
برچسب : نارنج, نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 182 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 18:47
من دلم هر روز می گیرد ، محرّم بیشترمی کنم احساس غم این روزها هم بیشتر
این حدیثی نیست تازه، کز زمان کودکینقش عشقش رسم شد در تار و پودم بیشتر
پای روضه، اشک های مادرم چون می چکیددر وجودم ناله می رویید نم نم بیشتر
هر شب او لالایی غربت به گوشم می سرودمهرشان در جان من بالید کم کم بیشتر
از حسین (ع) آموختم آزادگی را نه عطشکربلا جوشان تر است از چاه زمزم بیشتر
مشرق آمالِ من شش گوشه ی قبر شماستشوق دیدار تو ر مجنون توام عشق...
عشق تو با جان من آمیخت کم کم بیشتربر زمین، جاری شود بارانِ نم نم بیشتر
باد و گیسویت خراب اندر خرابم کرده اندقدرت تخریب چشمانت از آن هم بیشتر
تا طلوع کرده است خورشید رخت در خاطرمگشته ام مشتاق دیدارت ز شبنم بیشتر
ای مسیحای نفس هایت شفابخش دلمعطر گیسوی تو از گلهای مریم بیشتر
بید مجنونم ، اسیر دست باد سرنوشت می شوم در زیر بار دوری ات خم بیشتر
تا که حال شعرهایم اندکی بهتر شودلطف کن بر قلب من بگذار مرهم مجنون توام عشق...
جمعه ها را دوست دارمچون هیچ چیزبه اندازه جمعهمرا به یاد تو نمی اندازد.تمام روز عطر یاد توست که می وزدو گلهای باغچهبوی تو را می دهنددرخت های مجنون گیسوان تو را به تقلید ایستاده اندعصر جمعهدو فنجان چای می ریزمو یکی را به دست یادت می دهمآه یادم رفته بودیادت هیچوقتچایش را نمی خورد.امروز به یاد چشم هایت قهوه دم خواهم کرد...جواد مهربان + نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت 10:49 توس مجنون توام عشق...
ما را در سایت مجنون توام عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 213 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 18:47
ای خنده ات از هر چه چشمه بی ریاترگیسوی تو از بید مجنون هم رهاتر
چشمان تو تلفیقی از آبند و آتشاز رعد و برق و شعرِ باران با صفاتر
رخساره ات پَرچینی از گلهای یاس استبوی نفس های تو از گل دلرباتر
باید عبادت کرد در محراب چشمتوقتی که در عشق از خدایانی ،خداتر
چون فرش های نخ نما در زیر پایتهر لحظه قلبم گشته بی نقش و نماتر
از وصف تو شبهای شعرم پر ستاره هر بیت آن از کهکشان بی انتهاتر
جواد مهربان
yeklahzedark مجنون توام عشق...
زیبا تر از خیال تو پیدا نمی شودحتی غزل بدون تو زیبا نمی شود
شبهای بی نهایت یلدایی غممبی صبح چشمهای تو فردا نمی شود
در فصل های ممتد پاییز غصه هاگل های خنده بر لب من وا نمی شود
وقتی نمی وزد شب گیسوی مشکی ات حتی گلی به دشت شکوفا نمی شود
آشفته می روم که بیابم ز تو نشاناین رود بی حضور تو دریا نمی شود
قلبِ اسیرِ پیله ی غمها بدون شکبا معجز نگاه تو پروانه می شود
ای لحظه های شادی فرهاد خاطرم شیرین تر از خی مجنون توام عشق...
ما را در سایت مجنون توام عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drjavadmehraban بازدید : 212 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 18:47
توفان به پا کرده است در دل رقص مویتپیچیده در پرچینِ گل ها رنگ و بویت
صد فتنه برپا کرده عطر گیسوانت گل کرده در اعماق جانها های و هویت
از بس که در جام نگاهت باده جوشیدانگورها مستند از عطر سبویت
گویا که باغی از بهشت است خنده هایتحوری و شان دارند حتی آرزویت
داری هزاران قصه در شب های زلفت هر تارِ مویی، شهرزاد قصه گویت
دشتی غزل روییده در آهوی چشمتچون آینه باید بشینم روبرویت
گلواژه هایت مثل باران جانفزای مجنون توام عشق...